Empty space



me

 

این جهان یه بازی شطرنجه ما هم مهره هاشیم . ما قوانینو نمیدونیم فقط مجازیم بازی کنیم 

میخواستم بی مقدمه برم سراغ متن هایی که قصد دارم براتون اینجا بنویسم . میدونم شما هم هیجانزده میشید از خوندنش .اما بهتره اول یه معرفی کوچیکی با هم داشته باشیم. شما هم خودتونو به من معرفی کنید من خیلی کنجکاوم بدونم دربارتون درباره کسایی که اینو خوندن میخوام اسمتونو بدونم و دربارتونم بدونم همونطورکه من میخوام شما بدونین . فکرکنم براهمین باشه اگه خوندین حرفای منو . برای سرنوشته برای به اشتراک گذاشتن داستانامون .

درمورد متن اول هم بگم این دیدگاه منه به علاوه اینکه یه داور هم هست در بازی شطرنج 

ما انتخاب میکنیم که چه اتفاقاتی برای خودمون اطرافیانمون و دنیا رخ بده با انتخابامون اینکارو میکنیم . تعجب نکنید اگه روی این صفحه از یه سرباز تبدیل به یه وزیر شدید و حتی  بازم  نباید تعجب کنید اگه تا آخر زندگیتون همون سرباز یا اسب موندید . شما بالاخره یه جایی قربانی و یا نابود میشید و از صفحه روزگار محو و این فرصت دیگه هم تکرار نمیشه . یه بار بیشتر نیست و پوففف تموم شد . غم انگیزه نه ؟

حالا شاید تا الان فهمیدین هدف من از نوشتن چیه اگه فهمیدین که آفرین یه جایزه دارین پیشم :) اگه هم نه که پس خیلی خنگین (شوخی کردم به دل نگیرین )

خب حالا هدف من چیه ؟ اون داستان بالا خیلی غم انگیز بود نه ؟ میدونم خیلیییییی بود  . ولی لازم نیست اینجوری تمومش کنید مجبور نیستید تا ابد غمگین وبدبخت و یه سرباز یا اسب رام بمونید میتونید اینو عوض کنید میتونید حرکت بعدی رقیب (همون سرنوشت ) پیشبینی کنید و زندگی خودتونو بسازید کی میدونه شاید تونستید حتی داورو ملاقات کنید در اون صورت خیلی کاردرست بودید :)

میدنید چی این وسط تو این بازی غمگین هست که مهمه ؟ شما و هرچیز مربوط به شما . من میخوام از زندگی ای  که با  حذف شدن از زمین بازی به عنوان یه مهره شکست خورده  شروع شده تبدیل به یه  شاه بشم . میدونم سخته خیلی سخته من یه بازنده ام بی استفاده و غیرقابل بازیافت 

اما

اینو قبول نمیکنم این بازی بالاخره باید یه جایی تموم شه من نمیخوام دیگه بازنده شم میخوام برنده شم برای یه بارم که شده  یا نه اینو بگیم برای همیشه من میخوام ببرم . شما هم باید برید مگه چی کم دارید ؟ فراموش نکنید ما سربازا با اینکه  خیلی بدبختیم ولی برنده ایم . اگه گفتین چرا ؟ نه برای تفنگامون نه برای نارنجکا بلکه برای ایمانامون . ما برنده ایم چون ایمان داریم برنده میشیم چون باید برنده شیم . تمام زندگیمون مثل یه احمق سپری شده با خودمون کنار بیایم . سربازا باید شورش کنن علیه خودشون . تا دنیاشونم عوض کنه اگه بخوای مستقیم به شاه حمله کنی اول بایددفاع کنی نه ؟ فوتبالم همینه . دفاع کنید در مقابل خودتون از دنیا . شورش کنید سربازا . باید برنده شین . بسه معمولی بودن بسه هر روز مردن و ادامه دادن . بسه هر روز سوختن توی این آتیش . مگه من چی کم دارم ؟ مگه شما چی کم دارین ؟ باید یه جا تموم شه من اینجا تمومش میکنم . این بازی کثیفو تموم میکنم . فقط یه اخطار سربازا تو این بازی خیلی شاه و وزیر زیاد هست یکی از یکی پرقدرت تر .میدونین چرا؟ چون بیشتر اونا  نه 99% اونها سنگ شدن و بی احساسن اونا دیگه انسانیتی ندارن . برای همین هیچ راه برگشتی هم ندارن اونا کثیف بازی میکنن . پس حواستون باشه وقتی دارید میرید که شاه بشید گیر تله های دشمن نیفتید . چون باورکنید چیزی جز همین انسانیت براتون باقی نمیمونه . زندگی کنید زیبا وباشکوه ولی نه مثل یه جواهر بی ارزش مثل یه جواهر واقعی و اصیل . انسانیت میتونه تنها راهی باشه که وقتی باختین وقتی مردین  و وقتی خواستید تسلیم شید نجاتتون بده . سربازای شورشی با ارزش من مثل یه جواهر فکرکنید و عمل کنید و بجنگید در اخر ما به حقمون میرسیم

همین بوداین هدفه منه از این بلاگ  و از این حرفای عجیب 

میدونم به نظرتون دیوونه میام . میگن فاصله بین دیوونگی و عشق به اندازه یه تارمو هست . آره من دیوونه ام دیوونه ی زندگی .یا برد یا باخت تصمیم بگیرید سربازای شورشی میخواید تا ابد مثل یه بدبخت زندگی کنید یا نه ؟ خوب گوش بدید من جدیم خیلی  جدیم . اینجا نیومدم حرف بزنم شما هم سرگرم شین من میخوام پیشرفت کنم ولی راه های قبلی جواب نداد من باختم این دفعه من تنها نیستم من هرروز از برنامه پیشرفتم باهاتون حرف میزنم من همینجا جلوی همه تون میبازم و برنده میشم و رشد میکنم شما هم باید بهم ملحق شین من میخوام پیشرفتامون واقعی باشه من میخوام  به من کمک کنید و در عوض منم کمکتون میکنم . من دارم باهاتون معامله میکنم سر زندگیامون . بهم ملحق شین من همینجا سر جونم زندگیم و همه خانوادم و داروندارم قسم میخورم به والله که جز او داوری نیست من موفق میشم . بیاین شروع کنیم سربازای شورشی من . از همین امشب همین  لحظه وهمین ثانیه . امروز نهم ایان سال 1398 پنجشنبه ساعت 8:25 شب من درحالی این متنو مینویسم که دیگه چیزی برای باختن ندارم (اتفاقای بدی برام افتاده برا همینم من میبرم چون راهی جز این ندارم). سربازای شورشی من امشب دیگه زندگی قبلیتونو فراموش کنید فقط لحظات درد و رنج گذشته  توشه راهتون باشه از الان ما برای پیروزی میجنگیم همه چیز در راستای هدف قربانی میشه . خواب . سلامتی . زندگی و. ما باید موفق شیم . عزیزان من به زندگی جدیدتون خوش اومدید . اول جواب این سوالو بدین وتا وقتی با من و سربازام هم راستا وهم جهت نشدین حق ندارین وبلاگ منو باز کنین . من برای بازنده ها هیچ حرفی نزدم برین خونتون و دورهمی ببینین درحالی که شاه ها دارن رو زندگیای پر از لجنتون کاخ میسازن و براتون نقشه دارن . اینجا جای همچین بزدلایی نی. درضمن من خیلی رکم حرفمو هرجوری بخوام میزنم امیدوارم با من کناربیاین عشقا . هر وقت برای این سوال جواب درستی که یه شورشی باید بده پیدا کردین بیاین برای گرفتن بقیه دستورامون . حالا سوال من اینه سربازا  یه سوال خیلیییی ساده  .   حاضرین زندگیتونو فدای ایمانتون کنید یه کلمس اره یا نه !

 

 

 

من آدرس شبکه های اجتماعیمو تو  صفحه درمورد من نوشتم . من فقط درمورد هدف جواب میدم  همین وبس . (من منتظر جواب نمیمونم من تنهایی هم پیروز میشم این برای خودتونه اگه واقعا دوس دارین موفق شین )


این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر

وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین

وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق

بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواط


 

این جهان یه بازی شطرنجه ما هم مهره هاشیم . ما قوانینو نمیدونیم فقط مجازیم بازی کنیم 

میخواستم بی مقدمه برم سراغ متن هایی که قصد دارم براتون اینجا بنویسم . میدونم شما هم هیجانزده میشید از خوندنش .اما بهتره اول یه معرفی کوچیکی با هم داشته باشیم. شما هم خودتونو به من معرفی کنید من خیلی کنجکاوم بدونم دربارتون درباره کسایی که اینو خوندن میخوام اسمتونو بدونم و دربارتونم بدونم همونطورکه من میخوام شما بدونین . فکرکنم براهمین باشه اگه خوندین حرفای منو . برای سرنوشته برای به اشتراک گذاشتن داستانامون .

درمورد متن اول هم بگم این دیدگاه منه به علاوه اینکه یه داور هم هست در بازی شطرنج 

ما انتخاب میکنیم که چه اتفاقاتی برای خودمون اطرافیانمون و دنیا رخ بده با انتخابامون اینکارو میکنیم . تعجب نکنید اگه روی این صفحه از یه سرباز تبدیل به یه وزیر شدید و حتی  بازم  نباید تعجب کنید اگه تا آخر زندگیتون همون سرباز یا اسب موندید . شما بالاخره یه جایی قربانی و یا نابود میشید و از صفحه روزگار محو و این فرصت دیگه هم تکرار نمیشه . یه بار بیشتر نیست و پوففف تموم شد . غم انگیزه نه ؟

حالا شاید تا الان فهمیدین هدف من از نوشتن چیه اگه فهمیدین که آفرین یه جایزه دارین پیشم :) اگه هم نه که پس خیلی خنگین (شوخی کردم به دل نگیرین )

خب حالا هدف من چیه ؟ اون داستان بالا خیلی غم انگیز بود نه ؟ میدونم خیلیییییی بود  . ولی لازم نیست اینجوری تمومش کنید مجبور نیستید تا ابد غمگین وبدبخت و یه سرباز یا اسب رام بمونید میتونید اینو عوض کنید میتونید حرکت بعدی رقیب (همون سرنوشت ) پیشبینی کنید و زندگی خودتونو بسازید کی میدونه شاید تونستید حتی داورو ملاقات کنید در اون صورت خیلی کاردرست بودید :)

میدنید چی این وسط تو این بازی غمگین هست که مهمه ؟ شما و هرچیز مربوط به شما . من میخوام از زندگی ای  که با  حذف شدن از زمین بازی به عنوان یه مهره شکست خورده  شروع شده تبدیل به یه  شاه بشم . میدونم سخته خیلی سخته من یه بازنده ام بی استفاده و غیرقابل بازیافت 

اما

اینو قبول نمیکنم این بازی بالاخره باید یه جایی تموم شه من نمیخوام دیگه بازنده شم میخوام برنده شم برای یه بارم که شده  یا نه اینو بگیم برای همیشه من میخوام ببرم . شما هم باید برید مگه چی کم دارید ؟ فراموش نکنید ما سربازا با اینکه  خیلی بدبختیم ولی برنده ایم . اگه گفتین چرا ؟ نه برای تفنگامون نه برای نارنجکا بلکه برای ایمانامون . ما برنده ایم چون ایمان داریم برنده میشیم چون باید برنده شیم . تمام زندگیمون مثل یه احمق سپری شده با خودمون کنار بیایم . سربازا باید شورش کنن علیه خودشون . تا دنیاشونم عوض کنه اگه بخوای مستقیم به شاه حمله کنی اول بایددفاع کنی نه ؟ فوتبالم همینه . دفاع کنید در مقابل خودتون از دنیا . شورش کنید سربازا . باید برنده شین . بسه معمولی بودن بسه هر روز مردن و ادامه دادن . بسه هر روز سوختن توی این آتیش . مگه من چی کم دارم ؟ مگه شما چی کم دارین ؟ باید یه جا تموم شه من اینجا تمومش میکنم . این بازی کثیفو تموم میکنم . فقط یه اخطار سربازا تو این بازی خیلی شاه و وزیر زیاد هست یکی از یکی پرقدرت تر .میدونین چرا؟ چون بیشتر اونا  نه 99% اونها سنگ شدن و بی احساسن اونا دیگه انسانیتی ندارن . برای همین هیچ راه برگشتی هم ندارن اونا کثیف بازی میکنن . پس حواستون باشه وقتی دارید میرید که شاه بشید گیر تله های دشمن نیفتید . چون باورکنید چیزی جز همین انسانیت براتون باقی نمیمونه . زندگی کنید زیبا وباشکوه ولی نه مثل یه جواهر بی ارزش مثل یه جواهر واقعی و اصیل . انسانیت میتونه تنها راهی باشه که وقتی باختین وقتی مردین  و وقتی خواستید تسلیم شید نجاتتون بده . سربازای شورشی با ارزش من مثل یه جواهر فکرکنید و عمل کنید و بجنگید در اخر ما به حقمون میرسیم

همین بوداین هدفه منه از این بلاگ  و از این حرفای عجیب 

میدونم به نظرتون دیوونه میام . میگن فاصله بین دیوونگی و عشق به اندازه یه تارمو هست . آره من دیوونه ام دیوونه ی زندگی .یا برد یا باخت تصمیم بگیرید سربازای شورشی میخواید تا ابد مثل یه بدبخت زندگی کنید یا نه ؟ خوب گوش بدید من جدیم خیلی  جدیم . اینجا نیومدم حرف بزنم شما هم سرگرم شین من میخوام پیشرفت کنم ولی راه های قبلی جواب نداد من باختم این دفعه من تنها نیستم من هرروز از برنامه پیشرفتم باهاتون حرف میزنم من همینجا جلوی همه تون میبازم و برنده میشم و رشد میکنم شما هم باید بهم ملحق شین من میخوام پیشرفتامون واقعی باشه من میخوام  به من کمک کنید و در عوض منم کمکتون میکنم . من دارم باهاتون معامله میکنم سر زندگیامون . بهم ملحق شین من همینجا سر جونم زندگیم و همه خانوادم و داروندارم قسم میخورم به والله که جز او داوری نیست من موفق میشم . بیاین شروع کنیم سربازای شورشی من . از همین امشب همین  لحظه وهمین ثانیه . امروز نهم ایان سال 1398 پنجشنبه ساعت 8:25 شب من درحالی این متنو مینویسم که دیگه چیزی برای باختن ندارم (اتفاقای بدی برام افتاده برا همینم من میبرم چون راهی جز این ندارم). سربازای شورشی من امشب دیگه زندگی قبلیتونو فراموش کنید فقط لحظات درد و رنج گذشته  توشه راهتون باشه از الان ما برای پیروزی میجنگیم همه چیز در راستای هدف قربانی میشه . خواب . سلامتی . زندگی و. ما باید موفق شیم . عزیزان من به زندگی جدیدتون خوش اومدید . اول جواب این سوالو بدین وتا وقتی با من و سربازام هم راستا وهم جهت نشدین حق ندارین وبلاگ منو باز کنین . من برای بازنده ها هیچ حرفی نزدم برین خونتون و دورهمی ببینین درحالی که شاه ها دارن رو زندگیای پر از لجنتون کاخ میسازن و براتون نقشه دارن . اینجا جای همچین بزدلایی نی. درضمن من خیلی رکم حرفمو هرجوری بخوام میزنم امیدوارم با من کناربیاین عشقا . هر وقت برای این سوال جواب درستی که یه شورشی باید بده پیدا کردین بیاین برای گرفتن بقیه دستورامون . حالا سوال من اینه سربازا  یه سوال خیلیییی ساده  .   حاضرین زندگیتونو فدای ایمانتون کنید یه کلمس اره یا نه !

 

 

 

من آدرس شبکه های اجتماعیمو تو  صفحه درمورد من نوشتم . من فقط درمورد هدف جواب میدم  همین وبس . (من منتظر جواب نمیمونم من تنهایی هم پیروز میشم این برای خودتونه اگه واقعا دوس دارین موفق شین )


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها